پارسا کوچولو...پارسا کوچولو...، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

فرشته ی زمینی *پارسا*

دلم گرفته...

سلام بهونه ی قشنگم... ده روزه شدنت مبارک... ده روزه شدی و من ندیدمت فرشته ی من... تمام این جملات رو با اشک برات مینویسم از دانشگاه تا خونه فقط گریه کردم ... گاهی وفتا زیاد خوب بودن و زیاد در دسترس بودن هم خوب نیست... زیاد که باشی زیادی میشوی...تمام درد من توی این جمله است... بیشتر از همیشه دوستت دارم عمه می نا با یه دنیا اشک به خاطر دوری از تو... ...
27 مهر 1390

اولین عکس پارسا

  سلام فرشته ی من !!!این اولین عکس توئه عزیزم ...امروز عصر که اومدم دیدن تو و مامانی اینو ازت گرفتم گل قشنگم خواب بودی وقتی اینو گرفتم ازت   دوستت دارم فرشته ی قشنگم   عمه می نا ...
18 مهر 1390

پارسای عزیزم زمینی شدنت مبارک...

سلام فرشته ی من ... امروز صبح ساعت 10:28 دقیقه بود که برای اولین بار میدیدمت نمیدونی چه حس قشنگی داشتم عمه جونم قربون اون چشمات بشم که فقط یه لحظه بازشون کردی و باباتو دیدی و بستشون.. عمه نداشتن ازت عکس بگیرم قول میدم زودی عکستو بذارم تو وب لاگت ... واییییییییی عمه شیر خوردنتو بگو... آروم آروم میخوردی زود خسته می شدی استراحت میکردی دوباره میخوردی... فرشته ی من ایشالا مامانتم زود خوب میشه و هردو میاید خونه و لحظه های پر از شادی و آرامش رو کنار هم خواهید داشت...   گل من... آرزو میکنم تمام لحظات زندگیت پر از آرامش و شادی و لبخند باشه آرزو میکنم اگر چشمات تر شد از خوشحالی زیاد باش...
18 مهر 1390

لحظه هارو میشمارم...

بازم سلام فرشته ی قشنگم... روز موعود رسید... 44 دقیقه از روز تولدت میگذره...یعنی اینکه وارد 18 مهر شدیم...حس قشنگی دارم ..همراه با دلهره و نگرانی...پارسا جونم خیلی ناراحتم ...آخه یادم رفت آخرین بوسه ات وقتی که تو دل مامانی هستی رو بهت هدیه کنم عمه ..آخه مامانی همش گریه میکرد منم حالم گرفته شد و یادم رفت...اما فردا اولین بوسه رو به دست های قشنگت میزنم آخه کی دلش میاد اون صورت قشنگتو ببوسه ؟!؟! بی نهایت دوستت دارم برات دعا میکنم صحیح و سالم دنیا بیای فرشته ی قشنگم...همچنین مامان گلت صحیح و سالم باشه...   فردا روز توست..روز زمینی شدنت فرشته من...   دوستت دارم تا بی نهایت... ...
18 مهر 1390

انتظار....

سلام بهونه ی قشنگم امشب بدجور دلم گرفته عمه جون بهتره بگم خیلی خیلی انتظار و تحمل لحظه های اخر واسم سخته نمیدونم وقتی من این حس رو دارم مامان گلت چه حسی داره اما من دیگه تیک تیک ساعتم میشمارم.... برات خیلی حرف ها دارم فرشته ی قشنگم ...خودمو هزار بار توی لحظه ی در آغوش گرفتنت تصور کردم لحظه ای که تورو میبینم....تمام لحظه هایی که توی دل مامان قشنگت بودی رو نوشتم واست روزی هزار بار بوسیدمت میدونم همش رو حس کردی و فهمیدی اما وقتی بزرگ شدی و اینارو خوندی مطمئنا هیچ کدوم از اون لحظه هارو به یاد نداری دقایقی از نیمه شب 17 مهر گذشته میدونی یعنی چه روزی؟؟!!؟یه روز قبل از اومدن تو ... بازم میام و برات یه دنیا حرف میزنم ... د...
17 مهر 1390
1